اطلاعات شما نشان می دهد هنوز ثبت نام نكرده اید برای عضویت كلید كنید
لازمه صید کپور - نسخه قابل چاپ
انجمن ماهیگیری ایران فیشینگ
لازمه صید کپور - نسخه قابل چاپ

+- انجمن ماهیگیری ایران فیشینگ (http://www.anjoman.iranfishing.ir)
+-- انجمن: مطالب ماهیگیری (http://www.anjoman.iranfishing.ir/forum-1.html)
+--- انجمن: مطالب متفرقه (http://www.anjoman.iranfishing.ir/forum-34.html)
+--- موضوع: لازمه صید کپور (/thread-99.html)



لازمه صید کپور - نیما - 2017/05/17

بازهم یکی از موضوعاتی که اولین کلمه اش برای من یاد آور مشکلات بزرگی است که هر کپورگیری در کشورمان به آن مبتلاست. البته وقتی می گوییم کپورگیر، خیلی ها خودشان را به خاطر می آورند. اما واقعیت این است که باید در اینجا این ماهیگیران را به دو دسته تقسیم کنیم. دسته اول کپورگیرانی که هر جلسه آنها با زحمت و هزینه فراوان برای تحقیق و آزمایش صرف می شود و در کنار این به ورزش و استفاده از طبیعت پاک نیز می پردازند. و دسته دوم ماهیگیرانی که اگر کپور نباشد ماش ماهی صید می کنند از 50 تا 500 گرم. روی سخنم با هر دو گروه ماهیگیران است. قبل از پرداختن به ترجمه مقاله پرمحتوای آقای Grattidge مواردی به ذهن خودم میرسد که شاید ذکر آنها در حصول به نتیجه دلخواه در ماهیگیری، بخصوص کپورگیری، مفید واقع شود.

برای خودم نیز اتفاق افتاده است که در اثر اصرار دوستان، یک یا چند تن از آنها را برای ماهیگیری برده ام. دوستانی که در عمرشان برای اولین بار قلاب را می دیدند. از بین این افراد کسانی بودند که جلسه بعد چوب و چرخ داشتند و سعی می کردند ماهیگیر شوند. اما کسانی هم بودند که فکر می کردند انگار در عرض یک ساعت باید همه ماهیان یک دریاچه صید شوند. کسانی که درست بعد از 15 دقیقه شروع به اعتراض کردند. این آقایان بعد از 30 دقیقه شروع به ایجاد سر و صدا می کنند. برای سرگرم شدن صدای موسیقی ماشین را تا حد ممکن بلند می کنند. اقدام به پرتاب سنگ به داخل آب می کنند. با چاک اقدام به صید ماهیهای ریز می کنند و به احتمال قوی چاک را می شکنند. چاکی که در هنگام صید ماهی، یاور اصلی شما خواهد بود. البته نگران نباشید. برای جلسه بعد می توانید یک چاک دیگر تهیه کنید. در این جلسه خبری از ماهی نخواهد بود. من این را تضمین میکنم.

آیا این دوستان مقصر بودند؟ نه! مقصر اصلی من بودم که فردی را که تاکنون هیچ ارتباطی با ماهیگیری نداشته است برای این کار همراه خود می کردم. برای همین است که چند سالی است اکثرا تنهایی برای ماهیگیری اقدام می کنم و اعتراض دیگران هم در اینباره بلند می شود. تنهایی و خطرات ماهیگیری و آب و کوه و ... . حق هم دارند. البته خدا بزرگ است. پسرم 6 ساله شده و دوست خوبی برای من. ضمن اینکه تلاش می کنم اصول ماهیگیری را یادش دهم، باید اذعان کنم در همین مدت اندک تبدیل به یک چاک زن حرفه ای شده است.

بگذریم! اگر بخواهیم واقعیت را در نظر بگیریم باید بگویم که ماهیگیری که، به نظر بنده و دوستان ماهیگیر، بهترین ورزش دنیاست برای عده ای عذاب آورترین کارهاست. پس چرا این عذاب را به دوستانمان تحمیل کنیم؟ آیا بهتر نیست گردش دوستانه با چنین عزیزانی را برای پارکها و کوهها با طبخ کباب و انواع غذاها برنامه ریزی کنیم و در این برنامه ها از موسیقی هم لذت ببریم و گل بگوییم و گل بشنویم؟ به دوستان، بخصوص تازه کارهای ماهیگیری، توصیه می کنم در جلسات ماهیگیری از همراهی با دوستانی که ماهیگیر نیستند جدا خودداری کنید. علاوه بر ایجاد ناراحتی برای این دوستان خودتان نیز نخواهید توانست ماهی بگیرید و این یعنی اتلاف وقت و انرژی و هزینه.

اما دسته دوم که خودشان را استاد ماهیگیری می دانند و همه کارهای دوستان قبلی از قبیل موسیقی بلند و پرتاب سنگ و ... را عینا و بدون هیچ اشتباه و کم و کاستی اجرا می کنند. اضافه کنید به آنها پرتابهای بیشمار، آشغال پاشی (مثلا طعمه پاشی)، لطف بیش از حد و ملاقات ماهیگیران دیگر هر 10 دقیقه، و امثال آن. اما بدترین حالتی که اینگونه ماهیگیران به وجود می آورند حسادت و خودخواهی و ... همه جانبه است. کافی است فردی در آن سوی دریاچه یک ماهی بگیرد تا....

بگذارید یک سناریو در این باره بنویسم.

پرده اول:

صحنه: کنار دریاچه سد بارون. هوا عالی. سکوت مطلق. ساعت 6 صبح.

بازیگران: ماهیگیر بی تجربه تقریبا 30 ساله، قد بلند – ماهیگیر با تجربه حدود 55 سال دارد با قد متوسط

در ابتدا راوی وارد صحنه می شود. صحنه خالی است.

راوی: این داستان واقعی است. زمان اتفاق افتادن آن سال 1384 است. شخصیتهای اصلی داستان هر دو زنده اند. هر از چند گاهی همدیگر را کنار آب می بینند. از آن روز ماهیگیر بی تجربه همیشه صحنه را برای ماهیگیر با تجربه خالی کرده است.

ماهیگیر بی تجربه از ماشین پیاده می شود. در نهایت سکوت وسایلش را کنار آب می چیند. طعمه می زند و مشغول ماهیگیری می شود. [سکوت]. ماهیگیر باتجربه از راه می رسد. از ماشین پیاده می شود. وسایلش را از ماشین بر می دارد. [درب ماشین باز است و ولوم موسیقی روی 100 است.] از فاصله 50 متری به ماهیگیر بی تجربه سلام می کند و از تپه پایین می آید. [موسیقی همان طور باز است.] استاد ماهیگیری در کنار ماهیگیر بی تجربه وسایلش را مانند کامیون با نهایت سر و صدا کمپرس می کند. با هم خوش و بشی می کنند.

ماهیگیر بی تجربه: باطری ماشین خالی نشود؟

ماهیگیر با تجربه: آن موقع یک زحمتی می دهیم با شما هل می دهیم روشن شود. فعلا از موسیقی لذت ببرید.

ماهیگیر بی تجربه: قربان! بنده مشکل دیسک کمر دارم. [دروغ هم نمیگوید] از طرفی سر و صدا هم ماهیها را فراری می دهد.

ماهیگیر با تجربه نگاهی حاکی از یک دنیا سوال به ماهیگیر بی تجربه می کند و به طرف ماشین می رود تا پخش را خاموش کند. سپس از تپه پایین می آید.

ماهیگیر با تجربه: اگر اشکالی نداشته باشد می خواهم پیش شما قلاب بیندازم که هم صحبت هم باشیم.

ماهیگیر بی تجربه [که مصصم است خجالت و تعارف را کنار بگذارد]: شما کمی آن طرف تر بروید. ازدحام قلابها در یک منطقه کمتر باشد. سر و صدا هم کمتر می شود. هر از چند گاهی پیش هم آمده و با هم صحبت هم می کنیم.

ماهیگیر با تجربه [از این حرف ماهیگیر بی تجربه آزرده است و چپ چپ نگاهش می کند و قصد دارد در مقابل این گستاخی هر چه تحقیر بلد است بار ماهیگیر بی تجربه بکند] : انگار اولین بار است که ماهی می گیری! سر و صدا یعنی چه؟ من به اندازه سن تو ماهیگیری کرده ام. مگر ماهی گوش دارد؟ عجب حرفهای بچه گانه ای می زنی؟ طوری سنگر گرفته ای که انگار ماهی بیرون از آب را می بیند. باید امروز ماهیگیری را به تو یاد بدهم. جوان ماهیگیری بلد نیستی اینجا نیا. حداقل تنها نیا. تو که ماهیگیری بلد نیستی و تا حالا ماهی نگرفته ای اگر امروز ماهی بگیری از آن نمی ترسی؟ چگونه میخواهی ماهی را در دست بگیری؟ از شکل و شمایلت هم که مشخص است بچه شهری و از گربه هم می ترسی. لا اقل اگر ماهی به قلابت خورد بگو برایت از آب در بیاورم. طعمه چه چیزی می زنی؟

[ماهیگیر بی تجربه جوشانده ها را نشانش میدهد.]

ماهیگیر با تجربه [با لبخندی حاکی از تمسخر]: گفتم از این بچه مثبت های شهر هستی. اینها را از کجا گیر آورده ای؟ از کرم می ترسی؟ ماهیگیری فقط با کرم.

ماهیگیر بی تجربه: خودم درستش کردم. کرم هم خوب است اما گفتم اینها را هم امتحان کنم.

ماهیگیر با تجربه: مامانت برایت درست کرده است؟ دعوایت نمی کند تنهایی می آیی ماهیگیری؟

[سکوت] ماهیگیر با تجربه وسایلش را بر می دارد و 100 متر آن طرف تر قلابهایش را پرتاب می کند.

قبل از اپیزود دوم باید بگویم که همه موارد ذکر شده در بالا آزار دهنده اند اما آنچه مد نظرم بود در زیر خواهد آمد.

پرده دوم:

بازیگران: ماهیگیر بی تجربه تقریبا 30 ساله، قد بلند – ماهیگیر با تجربه حدود 55 سال دارد با قد متوسط

صحنه: کنار دریاچه سد بارون. هوا آفتابی با وزش باد کم. سرو صدای زیاد و فعالیت بیش از حد و همراه با جانکاهی ماهیگیر با تجربه. ساعت 4 بعد از ظهر.

ناگهان یکی از چوبهای ماهیگیر بی تجربه به طرز عجیبی شروع به تکان خوردن می کند. صدای کلاچ در بین سر و صدای ماهیگیر با تجربه گم شده است. ماهیگیر بی تجربه چوب را برمی دارد و به مبارزه با ماهی مشغول می شود. ماهیگیر با تجربه به طرف وی می دود.

ماهیگیر با تجربه[نفس زنان]: چوب را بده به من بچه جان! ماهی فرار می کند. این چه کاری است می کنی؟ زود باش ماهی را بکش بینداز بیرون. چرا نخ از چرخ باز می شود؟

ماهیگیر بی تجربه: شما استاد هستید اجازه بدهید خودم تجربه کنم. ماهی نخ را کلاچ می کند.

ماهیگیر با تجربه: بازهم بچه مثبت بازی. چرخ من از اینها ندارد. نخ شماره 80 ببند. به اینها نیازی نیست.

ماهیگیر بی تجربه [همچنان سعی در کنترل ماهی دارد]: حتما دارد.

...

ماهی بیرون از آب است. ماهیگیر با تجربه با نهایت سرعت به سوی چوبهایش می دود. جمعشان میکند و بر می گردد.

ماهیگیر بی تجربه: چکار می کنید؟

ماهیگیر با تجربه: بهترین جای دریاچه را برای خودت انتخاب کرده ای. مگر سند داری؟ اگر حضور مرا دوست نداری جمع کن برو یک جای دیگر.

ماهیگیر با تجربه نخش را از بالای نخهای ماهیگیر بی تجربه به آب پرتاب میکند. هر 10 دقیقه هم نخها را جمع میکند و همه تلاشش را برای پرتاب دقیق به محل صید ماهی به کار می بندد. در این مدت ماهیگیر بی تجربه حتی یک پرتاب هم انجام نداده است. و نخهایش در همان محل سابقند. نخها به هم گره می خورند.

ماهیگیر با تجربه [در حالی که نخ خودش و ماهیگیر بی تجربه را با چاقو می برد]: بچه وقتی بلد نیستی پرتاب کنی نکن. جمع کن برو پیش مامانت.

ماهیگیر بی تجربه [در حالی که وسایلش را که جمع کرده، بر میدارد]: چشم. خلاصه شما از بنده بزرگترید. در ضمن آن پیچ جلوی چرختان همان کلاچ است. خداحافظ.


منبع:http://naturehuman.blogfa.com