انجمن ماهیگیری ایران فیشینگ

نسخه‌ی کامل: تکنیکهای صید کپور
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
با وجود استفاده از طعمه و ابزار صحیح هنوز کپور بزرگ نمی گیرید؟

از میان اکثر کپورگیران تازه کار که آخرین اخبار طعمه های جدید و ریسه های مدرن را پیگیری می کنند، شک دارم کسی دقت کرده باشد که بوی دستانشان صید را تحت تاثیر قرار میدهد. آیا تاکنون اتفاق افتاده که با همان طعمه مورد استفاده شما، در همان دریاچه محل ماهیگیری شما، کپورگیران دیگر صید کنند و شما بیکار باشید؟

در 1979، قبل از اینکه کپورگیری را شروع کنم عضو یک کلوپ ماهیگیری محلی بودم و این کلوپ مجاز بود در یک دریاچه کوچک و کانال مرتبط به آن صید کند. این کلوپ مسابقات و گردشهای دوستانه را ترتیب میداد. فردی را به خاطر می آورم که یک ترم درباره ماهیگیری در سال گذشته کلاس گذرانده بود و همیشه مشکل داشت. او با وجود استفاده از طعمه و تکنیکهای سایر اعضای موفق گروه، بدون هیچ نتیجه ای جلسات ماهیگیری را به پایان می رساند.

در یک روز بخصوص من و آن فرد با هم در یک محل نشستیم. هر دوی ما از ماگوت شناور استفاده می کردیم. من پشت سر هم ماهی میگرفتم و او بیکار بود. من که برایش احساس تاسف می کردم اجازه دادم شناورش را در حدود 20 سانتی متری طعمه من بیندازد چراکه در تمام طول صبح حتی ماهیها یک نوک هم به طعمه او نزده بودند. باور میکنید او بازهم نتوانست ماهی بگیرد؟ تصمیم گرفتم مدتی استراحت کنم و چای و ساندویچی بخورم و به این تریتب آن محل را اختصاصا برای او گذاشتم. همه آنچه در آن ظهر صید کرد فقط دو عدد ماش ماهی بسیار ریز بود.

ما در این باره به بحث پرداختیم و نتوانستیم دلیل عدم موفقیت او را بفهمیم. خیلی عجیب بود. عجیب تر اینکه وقتی دوباره قلابم را به آب انداختم دوباره پشت سر هم ماهی گرفتم. بعد از ظهر جورج یکی از اعضای قدیمی کلوپ که از بچگی ماهی صید کرده بود برای گپ زدن و دیدن اوضاع ما پیش ما آمد. او در زمان پیری هم بسیار هنگام ماهیگیری هیجان زده می شد. او همیشه داستانهای زیادی برای گفتن داشت. در طی صحبت با جورج درباره مشکل جان نیز گفتم.

جورج رو به جان کرد و گفت که دستهایش بو میدهد. هر دوی ما گیج شده بودیم. جان پرسید که منظورش دقیقا چیست. جورج گفت که: "تو در منافذ پوست دستت چیزهایی داری که ماهیها دوست ندارند."

بعد از فهمیدن اینکه جان یک شاگرد آرایشگر بوده، و این حقیقت که در طول کار دستهایش با مواد شیمیایی برای مرتب کردن و رنگ آمیزی موها سر و کار دارند، جورج توضیح داد که مشکل از اینجا سرچشمه میگیرد و به احتمال قوی مقداری از این مواد هنوز در منافذ دستهای جان وجود دارند و در حین طعمه زدن به قلاب این مواد شیمیایی به طعمه نفوذ میکنند و ماهیها را فراری میدهند.

او اضافه کرد که در طول سالیان زیاد ماهیگیری افراد دیگری را هم با این مشکل روبرو دیده است هر چند اضافه کرد که نمیتواند برای آنها هم همین ایراد را بگیرد چرا که بعضی کار دفتری داشتند و با مواد شیمیایی سرو کار نداشتند اما زمانی که از دستکشهای پلاستیکی جراحی استفاده کردند میزان صیدشان بسیار بهبود یافت.

در اینجا راه حل بدیهی ما استفاده از دستکش بود. اما متاسفانه ...

چون دستکشی نداشتیم، جورج خوشحال شد که برای اثبات همین ادعا درباره مواد و بوی آنها میتوانیم آزمایشی نیز انجام دهیم. بنابراین زمانی گه گفتیم دستکش نداریم او گفت اشکالی ندارد. او به یک درخت در پشت سرمان اشاره کرد و به جان گفت: " چند برگ سبز از آن درخت بکن و آنقدر آنها را به کف و انگشتان دستاهایت بمال تا پوشش سبز رنگی در روی آنها ایجاد شود." او شرح داد که اکنون دستهای جان بوی طبیعی بیشتری دارد که بوی مواد شیمیایی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. او حتی به جان گفت که دیگر از ظرف خودش ماگوت بر ندارد چرا که قبلا آنها را هم به مواد شیمیایی آلوده کرده است.

ما هر دو با نفسهای حبس شده صید را شروع کردیم و من بلافاصله ماهی گرفتم. جورج رفت و 20 دقیقه از شروع دوباره صید گذشته بود. شروع کردم به جان بگویم که سخنان جورج تراوشات ذهن پیرش بوده است. هنوز این جمله تمام نشده بود که شناور جان به طرز عجیبی در آب غرق شد. او به بازی با ماهی مشغول شد و زمانی که من ماهی را در چاک جای دادم متوجه شدم که از همه ماهیانی که در آن روز گرفته بودم بزرگتر بود. انگار به صورت خودم سیلی زده بودم! تا عصر آن روز جان حتی توانست با من رقابت کرده و شاید بیشتر از من ماهی بگیرد.

در پایان آن فصل ماهیگیری دوباره جان را دیدم و گفت که بعد از ملاقات با عضو مجرب گروه شانس به او روی آورده است و صیدهای جالبی هم داشته است. جان با نهایت وجودش از جورج،حتی درغیابش، تشکر میکرد.

من معتقدم این موضوع درباره کپور هم مصداق کامل دارد چراکه کپورها به راحتی توسط بوهای ناخوشایند از طعمه دور میشوند چون کپورها قدرت بویایی بسیار قدرتمندی دارند؛ و سلولهای اطراف لبهایشان به بو و مزه بسیار حساسند. آنها حتی روی سبیلکها، باله های شکمی و لگنی، زیر سرشان، و حتی در طول بدنشان سلولهای چشایی دارند.

دقت به نکات ریزی مانند این است که تفاوتهای بزرگ در صید را به بار می آورد.


منبع:http://naturehuman.blogfa.com